موضوع انشا: آنچه در مسیر خانه تا مدرسه میبنید
به نام خدای بخشنده و مهربان. فاصله ی مدرسه ی ما از خانه خیلی زیاد نیست ولی آنقدر هست که اگر بخواهم این مسیر را با پای پیاده بروم به چیز های زیادی برخورد میکنم.
مثلا: سر صبح بقال ها و مغازه دار های سحر خیز را میبینم که در حال جارو کردن اطراف مغازه ی خود هستند و بعضی از وسایل و مواد غذایی را کنار در مغازه میگذارند تا نظر مشتری را جلب کنند تا از این طریق روزی حلال کسب کنند و خرج زن و بچه ی خود را بدهند. راننده های تاکسی را می بینم که به نوبت دانش آموزان و دانشجو ها را سوار کرده و به مقصدشان می رسانند. مادرانی را می بینم که در صف نانوایی هستند و برای خانه نان تهیه می کنند و خیلی چیز های دیگه.
همه ی این ها بوی کار و همدلی و خلاصه اش بوی زندگی می دهد. این در حالیست که من در این مسیر پر از فکر و خیال روز ها و هفته های خود هستم و اینکه امروز قرار است در مدرسه چه اتفاقی بیفتد. و اینکه اگر من یک روز صاحب فرزند شوم، آیا قادر هستم مانند این راننده ها و مغازه دار ها و مادر ها برای فرزندانم تلاش کنم یا نه. پس باید پشتکار و غیرت خود را از همین حالا با درس خواندن و کمک کردن به پدر مادر به خودم و جامعه ثابت کنم.
منبع: bijade.com