به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از خراسان، دوست داشتم جلب توجه کنم، می خواستم همه به من احترام بگذارند، اما هیچ کس توجهی به من نمی کرد و اهمیتی به من نمی داد. همه این ها عقده بزرگی در دلم شده بود تا این که …
جوان ۳۷ساله ای که به اتهام اغفال دختران و برقراری روابط نامشروع توسط مأموران کلانتری سجاد مشهد دستگیر شده بود، چشم به گوشه اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری دوخت و در حالی که دفتر سیاه خاطرات گذشته اش را ورق می زد، گفت: همیشه آرزو داشتم فرد مهمی باشم و دیگران برای رفع مشکلشان به من مراجعه کنند.
دوست داشتم اعضای خانواده و آشنایان با دیده احترام به من بنگرند، اما برخوردهای آن ها نشان می داد که من آدم پوچ و بی احساسی هستم که به درد هیچ کاری نمی خورم.
عقده های درونی ام زمانی شدت گرفت که برادر بزرگ ترم به شغل مهمی دست یافت، از آن روز به بعد او همه کاره خانواده شده بود، هر کسی کاری داشت با او تماس می گرفت، احترام ویژه ای در بین فامیل داشت.
وقتی این صحنه ها را می دیدم خیلی دوست داشتم جای او باشم اما من پس از گرفتن دیپلم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و به خاطر این که هنری نداشتم و حرفه ای هم بلد نبودم بیکار ماندم و حتی نمی توانستم مخارج زندگی خودم را تأمین کنم.
به قول دوستانم تمام دارایی من از این دنیا یک تیپ و قیافه خوب است و به جز آن چیزی ندارم.
پس از ازدواج هم بیکار بودم و نمی توانستم هزینه های زندگی ام را تأمین کنم. به همین خاطر همواره با همسرم اختلاف داشتم و مدام با یکدیگر درگیر بودیم این گونه بود که تصمیم گرفتم با اغفال و فریب دختران جوان از آنان اخاذی کنم، به همین منظور خودروی پژو۲۰۶ یکی از دوستانم را به امانت می گرفتم و با پوشیدن کت و شلوار شیک با ظاهری آراسته دختران را به دام می انداختم و پس از آن در مدت برقراری روابط دوستی نقطه ضعفی از آن ها پیدا می کردم «حق السکوت» می گرفتم تا ماجرای دوستی خیابانی آن ها و یا رازهای دیگرشان را فاش نکنم.
من زندگی ام را با گرفتن همین حق السکوت ها سپری می کردم و دختران جوان هم از ترس آبروریزی و یا ترس خانواده مجبور بودند مبالغ درخواستی را به من بپردازند و یا کارهایی را که از آن ها می خواستم انجام بدهند.
در میان دخترانی که اغفال کرده ام مهسا از همه کم سن و سال تر بود و خانواده محترمی داشت، او به خاطر هیجانات دوره نوجوانی واقعا عاشق من شده بود، اما من هدفی جز اغفال آن ها و تأمین هزینه های زندگی ام نداشتم، ولی دختران به راحتی فریب ظاهر و تیپ و قیافه مرا می خوردند و به من به عنوان فردی که می خواهد با آن ها ازدواج کند نگاه می کردند در حالی که همه آن ها این مسائل را از خانواده خود پنهان می کردند و من هم از همین نقطه ضعف سوءاستفاده می کردم…
این داستان واقعی بوده و با همکاری پلیس استان خراسان رضوی نوشته شده است.
منبع: shahrekhabar.com